کد مطلب:304437 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:194

یاد خاطرات تلخ جاهلیت و شیرینی هنگامه بعثت
فَبَلَّغَ الرِّسالَة صادِعاً بِالنَّذارَةِ، مائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِكینَ ضَارِباً ثَبَجَهُمْ، آخِذاً بِأكْظامِهِمْ، داعِیاً اِلی سَبیلِ رَبّه بِالْحِكْمَةِ وَ الْمُوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، یَكْسِرُ الْاَصْنامَ، وَ یَنْكُثُ الْهامَ حَتّی انْهَزَم الْجَمْعُ وَ وَلُّوا الدُّبُرَ، حَتّی تَفَرَّی اللَّیْلُ عَنْ صُبْحِهِ وَ اَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، وَ نَطَقَ زعیمُ الدّینِ، وَ خُرِّسَتْ شَقاشِقُ الشَّیاطینِ، وَ طاحَ وَشیظُ النِّفاقِ، وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْكُفْرِ وَ الشِّقاقِ، وَ فُهْتُمْ بِكَلِمَةِ الْاخْلاصِ فِی نَفَرٍ مِنَ الْبِیْضِ الْخِماصِ، وَ كُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنْ النَّار، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قَبْسَةَ الْعَجْلانِ، وَ مُوطِی ء الْاَقْدامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتاتُونَ الْقِدِّ، اَذِلَّةً خاسِئینَ، «تَخافُونَ اَنْ یَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ» [1] مِنْ حَوْلِكُمْ. او رسالت حقّ را با بانگی رسا تبلیغ كرد و خلق را از عذاب الهی بیم داد. در حالی كه راه و روش خود را از راه و روش مشركان جدا ساخته بود، با تازیانه انذار، گُرده آنان را نواخت، به گونه ای كه راه نَفَس كشیدن آنان را بست؛ و در همین هنگام، با حكمت و اندرزِ نیكو، مردم را به راه پروردگارش فرا می خواند، بتها را می شكست و شوكت بت پرستان را در هم می ریخت، تا آنگاه كه هیبت آنان را فروریخت و جمعشان را از هم گسیخت و از رویارویی با او گریختند. و صبح ایمان، از افق تاریكِ شرك بدمید و حقیقت ناب (توحید خالص)، نقاب از چهره برگرفت. پیشوای دین به سخن در آمد و زبان اهریمنان، لال شد و نعره هاشان خاموش گشت و دونْ مایگانِ منافق، سقوط كردند، و گرِه های كورِ كفر و نفاق، گشوده گشت و شما كلمه اخلاص (لااِلهَ اِلّا اللَّه) را همراه با برخی مهاجرانِ سپیدروی و عفیف [اهل بیت؛ گروهی كه خداوند، پلیدی و پلشتی را از ساحت وجودشان زدود و پاك و پاكیزه شان گردانید]، بر زبان راندید. در حالی كه «بر لبه پرتگاه آتش [كفر و جهل و نفاق] بودید» و با خواری و ذلّت، زندگی می كردید و از كمی و قلّت و ذلّت، مانند شربت آبی بودید كه تشنه ای بیاشامد، و لقمه هر خورَنده و شكار هر درّنده و لگدكوب هر رونده بودید. نوشیدنی تان، آب گندیده و ناگوار، و خوردنی تان، پوست جانورانِ مردار بود، و مردمانی پست؛ ترسان از همسایگان مشرك كه شما را بربایند.

نكته های مهمّی كه در این سخنان سزاوار تأمّل و دقّت است، به شرح زیر است: 1. پیامبر اكرم(ص) در منحطترین جوامع انسانی از نظر «فكری - دینی» به پا خاست و حصار سنگین جهان پیش از اسلام را در هم كوبید و در فضای تاریك شرك و نفاق و هوسهای گوناگون و عقاید متعدّد، بانگ توحید را سر داد و صبح ایمان را از افق تاریك كفر، آشكار كرد. علی(ع) در این باره می گوید:

وَ اَهْلُ الْاَرضِ یَومَئِذٍ مِلَلُ مُتَقَرِّقَةُ، وَ اَهْواءٌ مُنْتَشِرةٌ، وَ طَوائِفُ مُتشَتِّتةٌ بَیْنَ مُشَبّهٍ للَّهِِ بِخَلْقِهِ، أَوْ مُلْحِدٍ فی اِسْمِهِ أَو مُشیرٍ اِلی غَیْرِهِ، فَهَداهُمْ بِهِ مِنَ الضّلالَةِ، وَ اَنْقَذَهُمْ بِمَكانِهِ مِنَ الجَهالَةِ. [2] و در این روزگار [روزگار بعثت]، مردم روی زمین، دارای ملّتهای پراكنده و هوسهای گوناگون و عقاید متعدّدی بودند. گروهی خود را به خلق خود تشبیه می كردند و گروهی خدا را به اسامی دلخواه خود می نامیدند، و گروهی به غیرِ خدا توجّه داشتند. سپس، خداوند به وسیله محمّد(ص) آنان را از گمراهی نجات داد و به وسیله شخصیّت او، آنان را از نادانی رهایی بخشید.

2. هدف از این خیزش الهی و قیام انسانی، درگیر شدن و درافتادن با شركها، خرافه ها، جهالتها، و در نهایت، شكستن صولت و اقتدارِ بتها و متولّیان آنها، و نیز درآوردن صبحِ ایمان، از افقِ این تاریكی ها بود، تا اینكه توحید خالص و حقیقتِ ناب، نقاب از چهره برون افكند و مردمان، در پرتو روشنایی، توحید و ایمان به خدای یگانه، از تشتّت و پراكندگی برهیدند و جامعه ای انسانی، بر محوریّت ایمان و هدایت، شكل گرفت. 3. عناصر دعوت پیامبر(ص) یا روش عملی آن حضرت، در این رسالت بی نظیر و ابلاغِ پیام توحید، عبارت بود از «حكمت» و «موعظه حسنه» و «مجادله نیكو»، كه بانوی اكرم اسلام به آنها اشاره می فرماید: «داعیاً اِلی سَبیلِ رَبّهِ بالْحِكمَةِ، وَ الْمُوعِظَةِ الْحَسَنَةِ». هم چنان كه در قرآن كریم نیز خطاب به پیامبر آمده است:

اُدْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ. [3] با حكمت و اندرز نیكو، به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان، به شیوه ای كه نیكوتر است، مجادله نمای. در حقیقت، پروردگار تو به حال كسی كه از راه او منحرف شده، داناتر، و او به حال راه یافتگان نیز داناتر است.

از آنجا كه مخاطبان یك فكر یا یك عقیده، هیچ گاه در یك سطح از فهم و درك نیستند، صاحبانِ فكر و عقیده، ناگزیرند برای ابلاغ آن، با هر گروه و جمعیّتی به روش خاص و با عُنصرِ ویژه ای برخورد كنند. پیامبر گرامی اسلام نیز به لحاظ جامعیّت پیام و اندیشه ای كه آورده است، از یك سو، و اینكه تنها گروهی از انسانها مخاطبان او نیستند، از سوی دیگر، ناگزیر است در این دعوت جهانی و ماندنیِ خود، اختلاف در فهم و دركِ مخاطبان خود را لحاظ كند؛ چرا كه طبیعت و گوهر تعالیمی كه مأمور ابلاغ آنهاست، فراتر از مقوله های «اقلیمی» و «زمانی» و «نژادی» است:

وَأُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ. [4] و این قرآن، به من وحی شده تا به وسیله آن، شما و هركس را كه این پیام به او برسد، هشدار دهم.

وَ مَا هِیَ إِلَّا ذِكْرَی لِلْبَشَرِ [5] و این آیات، جز تذكاری برای بشر نیست.

وَهذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَمَنْ حَوْلَهَا. [6] و این، خجسته كتابی كه ما آن را فروفرستادیم و كتابهایی را كه پیش از آن آمده، تصدیق می كند و برای اینكه مردم امّ القری (مكّه) و كسانی را كه پیرامون آن اند، هشدار دهی.

بدین روی، روشها و عناصری كه در دعوت خود به كار گرفته است، به تناسب سطح دركها و فهمها متفاوت اند. حكمت: به معنای سخن متقن و دارای استحكام است كه هیچ گونه سستی و شك و ابهام، بدان راه ندارد و در عرفِ اصحاب منطق و حكیمان، سخنی كه مقدّماتش یقینِ به معنای اخصّ آن است؛ یعنی پیامبر(ص) باید صاحبان اندیشه و خردمندان جامعه را با برهان و حكیمانه و روشی عقل پسند، به راه پروردگار دعوت كند. موعظه حَسَنه: به معنای پند و اندرزهای دلپسند و دلربا، همراه با تمثیل و حكایت و قصّه های آموزنده و عبرت برانگیز است و هرآنچه كه دلها را نرم و در برابر حقیقت، تسلیم كند؛ زیرا موعظه با دلها و احساسات انسانها سروكار دارد، برخلافِ حكمت و برهان كه برای به تسلیم واداشتن عقلها و خردهای آدمی است. جدال احسن: روشی است نیكو، در برابر كسی كه به هنگام بحث و گفتگو، هدفش كشف و رسیدن به واقع نیست؛ بلكه با عناد و انكار، در برابر حقیقت آشكار، جبهه می گیرد. با چنین انسانهایی جز بدین روش، اِمكان گفتگو نیست؛ چرا كه نه تنها اهل استدلال و منطق نیستند؛ بلكه موعظه های بلیغ نیز در دل آنان بی تأثیر است و تنها راه نجات آنان از گمراهی، مدد گرفتن از مقدّمات مشهور و مورد قبول آنان است.


[1] سوره انفال، آيه 26.

[2] شرح نهج البلاغة، ابن ميثم، ج 1، ص 199.

[3] سوره نحل، آيه 125.

[4] سوره انعام، آيه 19.

[5] سوره مدّثّر، آيه 31.

[6] سوره انعام، آيه 92.